فیک [ سرنوشت تلخ ما ] ( پارت چهارم )
کوک از لبای یونا دل کند و به سمت گردنش رفت کیس مارک های خشنی میزاشت و گردنش و بنفش کرده بود
یونا: اییی ولم کن تر خدا بزار برم
کوک : بزارم بری؟! هه
لباس یونارو جر داد و سوتینشو باز کرد
یونا چشماشو بست
کوک: از من خجالت نکش تو قراره مال من بشی
با یکی از سینه های یونا بازی میکرد
یونا : اییییییییییی
یونا سعی کرد ناله نکنه دهنشو محکم به هم چسبونده بود🥺
کوک همینطور ک با سینه یونا بازی میکرد زیپ شروالشو کشید پایین و شروالشو در اورد
شرت یونا رو جر داد و عضوش و وارد یونا کرد
یونا: اییی عو..ض..ی نکنن نه من .. من هنوز دخ.. ترم ایی
کوک : پس اولین رابطه ایی که داری پس رسما مال منی میشی
کوک که فهمید اولین رابطه یوناعه عضوش و توی یونا نگه داشت تا یونا به سایزش عادت کنه.....
و
یونا: اییی ولم کن تر خدا بزار برم
کوک : بزارم بری؟! هه
لباس یونارو جر داد و سوتینشو باز کرد
یونا چشماشو بست
کوک: از من خجالت نکش تو قراره مال من بشی
با یکی از سینه های یونا بازی میکرد
یونا : اییییییییییی
یونا سعی کرد ناله نکنه دهنشو محکم به هم چسبونده بود🥺
کوک همینطور ک با سینه یونا بازی میکرد زیپ شروالشو کشید پایین و شروالشو در اورد
شرت یونا رو جر داد و عضوش و وارد یونا کرد
یونا: اییی عو..ض..ی نکنن نه من .. من هنوز دخ.. ترم ایی
کوک : پس اولین رابطه ایی که داری پس رسما مال منی میشی
کوک که فهمید اولین رابطه یوناعه عضوش و توی یونا نگه داشت تا یونا به سایزش عادت کنه.....
و
۱۷.۳k
۳۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.